کد مطلب:323172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:262

تقیه یا نفاق عبدالبهاء
پس در این صورت شما و ما باید در نهایت حكمت و بردباری رفتار نمائیم مبادا هدف سنگ عدوان گردیم) پس از سال های زیاد درست فهمیدم كه آقایان یك عدد مردمان نفهمی را فقط در ایران گول زده اند و الا در آن صفحات این اظهارات را محال و ممتنع می دانند و همیشه عباس افندی در ظاهر به محض تقیه از خلیفه ی ثانی تمجید می كرد چنانچه لوحی در شرح حدیث نبوی (ان الله یؤید هذا الدین بر جل فاجر) به خلیفه ثانی كه فاروق اعظم باشد استدلال می كنند در صورتی كه در لوح دیگر هزار بیتی چنانچه در فلسفه نیكو اشاره شده نسبت به همان فاروق اعظم كلمات شنیعه ادا می كنند و درجات منافقی او از این دو لوح بخوبی معلوم می شود.

باری بهائیت در نزد هر قوم به نوعی معرفی می شد ولی اخیرا الحمد لله از فضل خداوند قدیر پرده از روی كار رفته در هر جا پی به حقایق مجعوله ی بهائیت برده و اقوام خود را از معاشرت این ها منع می نمایند چنانچه در این اواخر لوحی از شوقی رسیده كه خیلی مفصل است و در آن مكتوب بیدار شدن اهالی مصر را می نویسد كه در مصر از محكمه قضاوت كبری حكمی صادر شده و طبع و توزیع گردیده
كه این بهائیت دینی است خارج از اسلام به موجب كتب و نوشتجات خودشان از اسلامیت مستثنی است و خودشان احكام دارند لهذا به موجب شرع نبوی معاشرت این ها حرام است و كفر لابد اشخاصی كه از مطبوعات مصر اطلاع دارند مسبوقند و ممكن است كتاب و یا مجله مزبور را بطلبند حتی در نتیجه ی این مسئله شورشی بر پا شده و انقلابی مقارن زلزله ای كه اخیرا در فلسطین واقع گشته اتفاق افتاده در بیروت و پورت سعید بر بهائیان خیلی اذیت كرده اند و این نیز از اخباری است كه هر ماهه از طرف بهائیان تهران طبع و نشر می شود آن وقت شوقی افندی مجبور است كه دیگر عنان قلم را به غرب عطف نماید و وقتی كه عنقریب غربی ها نیز ملتفت این نكته شده به مقام دفاع بر آمدند

(چنانچه آمده اند) و فقط از نقطه ی نظر قول بی اصل بهائی ها چندین صد جلد از مجلد است كشف الحیل و فلسفه نیكو خریده انتشار دادند كه جماعت تظاهرات بهائی ها راجع به غرب دروغ است باور ندارید دیگر شوقی افندی از عالم ناسوت ناامید شده قلم را به لاهوت بر گرداند و بگوید حضرات در عالم ملكوت نفوسی جدیدا بهائی شده اند و یدخلون فی دین الله افواجا از كروبیان مصداق یافته كه هفتاد هزار نفوس از ملایك مؤمن به امر الله شده اند باری در این اواخر گویا شوقی افندی نیز تظاهرات آباء خود را ملتفت شده اگر چه قبلا نیز ملتفت بود ولی تصور می كرد كه حقیقتا نفوس وعده هستند كه بتوان به امیدواری آن ها كاری از پیش برد برداشت دستوری به محافل داد كه در نهایت حكمت احصائیه ی از بهائی ها بگیرند اگر موافق میل شد اقداماتی كه درنظر دارد ترویج نماید و الا كسی ملتفت این مسئله
نشود كه سبب خسارت گردد محفل روحانی تهران متحد المال ذیل را انتشار داد نمره 20 1286 سرطان 1301

حضور محترم حضرات اعضاء محترم و امناء مفخم محفل مقدس روحانی علیهم بهاء الله ابهی بر حسب لوح مبارك ولی امر الله حضرت شوقی ربانی ارواحنا له الفدآء كه سواد آن لفا ارسال می گردد لازم است به فوریت احصائیه عموم یاران الهی را تهیه و به مركز ارسال فرمائید تا به ساحت اقدس تقدیم گردد لذا متمنی است كه با رعایت كمال حكمت و متانت به قسمی كه انتشاراتی راجع به آن حتی بین دوستان ما شایع نگردد و لازم است مطابق نمونه ی كه در جوف است صورت كلیه احبای الهی را رجالا نساء از سن 20 سال به بالا به توسط اشخاص معتمدو امین تعیین و مرقوم دارند و چون تهیه ی این احصائیه برای انتخابات جدید محافل روحانی و سایر مؤسسات عالیه امری است و اقدام و انجام آن شاید اندكی به طول انجامد این است كه از سن بیست به بالا تعیین شده كه انشاء الله سنه آتیه در ظل تأییدات غیبیه ی جمال اقدس ابهی شروع به انتخاب گردد)

و نیز برای عمومیت این احصائیه متمنی است مراقبت كامل فرموده كه در تمام قراء و قصبات و بلوكات اطراف آن شهر نیز كه احبائی موجود می باشد احصائیه مزبور را تهیه فرمائید یك نسخه از صورت های احصائیه را در آنجا محفوظ داشته و یك نسخه به مهر و امضائی محفل مقدس روحانی رسانده به محفل روحانی تهران ارسال فرمائید

نسخه ائی كه از لوح مبارك لفا ارسال شده لازم است فقط در محفل روحانی تلاوت و در همانجا محفوظ دارید و كسی هم از روی آن استنساخ ننماید
در خاتمه محترما تذكر داده می شود كه حسب الاراده مبارك لازم است در هر نقطه كه عده احبای از نه تجاوز می كند حتی در قراء و قصبات محفل روحانی تشكیل كرده لهذا پس از تهیه صورت های احصائیه اقدام به تأسیس محافل روحانی در نقاطی كه تا كنون محفل نداشته فرموده و محفل روحانی تهران را نیز از تأسیس آن ها مطلع فرمائید امیدوارم در این امر مهم یعنی تهیه احصائیه با نهایت همت و حكمت قیام و اقدام خواهند فرمود كه به زودی نتیجه آن به ساحت اقدس معروض گشته تا اوامر مباركه كه منتهی به تحقیق بشارات الهیه و سعادت عمومیه است نازل گردد منشی محفل علی اكبر روحانی محل مهر محفل روحانی تهران [1] .

پس از اینكه احصائیه به دستور فوق تهیه و ارسال حیفا شد شوقی دید كه نه به امیدواری این نفوس قلیله ذلیله كاری نتواند تهیه دید لهذا در صدد اشتباه كاری بر آمد و در این اواخر كه در جهرم جمعی از بهائی ها كشته شدند و زمامداران ایران نیز به مقتضای عدالت رفتار نمودند شوقی افندی برداشت به امریكا به چند نفر مزدور خود كه هر یكی را در مكاتیب ده هزار نفر به شمار می آرند مسوده نوشت كه مطابق همین مكتوب عریضه به سلطنت ایران فرستید نظر به اینكه ما همیشه مأنوس به كلمات این ها بودیم لهذا لحن شوقی افندی را می دانیم چنانچه از قلمش پیداست و ممكن است هر كسی درست عرضه مزبور را كه طبع و توزیع نموده اند بخواند ملتفت این نكته باریك خواهد شد و در آن عریضه در چند




جا به سلطنت ایران در لفافه ی كلمات با نفوذ خود تهدید می نمایند و متعاقب آن تطمیع می كنند بعضی جملات همان عریضه به جهت ملاحظه نوشته می شود

و هو هذا (جوهر مطلب این است كه در این اوقات این فئه مظلومه كه در ظل حكومت ملوكانه اعلی حضرتند اوضاع امور بعینه همان نحوی است كه مدت هشتاد سنه او ازید در ظل حكومات سابقه بودند چنانكه بهائی از حقوق و طینت محروم و بی بهره اند در ایام و لیالی در تحت شكنجه و عذابی كه در هیچ صیادی در حق فریسه خود روا ندارند.... حال اگر از امنای دولت و پیشوایان شریعت حكم قاطعی صدور یافته باشد كه از وجود بهائیان چه منفردا چه مجتمعا در راحت و آسایش جمهور ضرر و خللی حاصل است و قلع و قمعشان خدمتی نمایان به دولت و ملت است اجازه فرمایند كه سؤال نمائیم چنین فتوائی به چه حجت و برهانی در حقشان صادر شده و به موجب چه نظامنامه ائی كه حق استیناف و تمیز نداشته اند یعنی بهائی را در زمره نفوس محسوب داشته اند كه وجودش خطری عظیم و آفتی پر اندیشه و بیم از برای ایران است بلكه برای اهل جهان است به موجب قانون عمومی هر مقصر و مجرمی به حسب جرمش مجازات شود آیا در چه زمان و مكانی دارالحكومه علیه ایران قضیه بهائیان را از قوانین خویش مستثنی داشته و حال آنكه آزادی و حریت وجدان موكول به حمایت و صیانت و تحت رعایت مجلس ملت است به یقین مبین می دانیم به موجب میزان عمومی ایرانیان بهائی من حیث الاخلاق و الآداب نتوان در صقع
هموطنان خویش شمرد زیرا از جمیع جهات به مراتب ممتازند و نوع انسان را خیرخواه ایرانیان بهائی در راستی و هنرمندی و ترقیات و كلمات مقام صداقت رفیعی را حائز و منافع علوم و فنون و اخلاق و آداب و تربیت دینی را نزدشان دارای مقامیست عالی مساوات بین رجال و نسا را محقق شمرند و به موجب نص صریح آئینشان اطاعت و انقیاد به سریر حكومت عادله در كمال صداقت و امانت فرض و واجب دانند اجتناب از فساد را از اوامر مقدسه شمردند پس واضح و مبرهن شد كه بهائی را نتوان من حیث الاخلاق و الاداب و مراعات اصول و قوانین مملكتی مقصر و مجرم دانست و از جهت دیگر من حیث المجموع نتوان ثابت كرد كه وقتی بر ضد حكومت شورش نموده باشند در این صورت نفوس كه متصدی به چنین بلایا و اذیت ها و خونریزی ها در حق بهائیان می شوند باید ثابت كنند كه آئین بهائی به نفس ها گذشته از اعمال و اخلاق پیروانش دارای احكامیست مضر و وهشت انگیز و دارای اسرار و غوامض فاسده پس شرعا باید در ازاله ی آن كوشید اگر چنین فتوا و حكمی را صواب دانسته اید یعنی مرتكبین اعمال شنیعه را كه به نهب و سلب و آتش زدن و شكنجه و عذاب و خونریزی مشغولند در نزد امنای دولت و علمای شرع كه قولشان را كلام الله شمرید مسموع و معفو باشند در این صورت یقین كه هیچ یك در صدد تحری حقیقت بر نیامده اند و تعالیم این امر را نفهمیده اند و جالسان بر مسند شرع در ایران امتیاز بین حق و باطل ندهند خیر را از شر نشناسند و صدق را از كذب تمیز ندهند تعالیم و احكام امر بهائی را هیچ نفسی و جمعیتی
نتواند به تصورات و مفهومات آلوده به هوا و هوس خویش تعبیر و تفسیر نماید)

در این جملات مذكوره كه تمام خالی از حقیقت است چند فقره را خاطر نشان قارئین محترم می نمایم كه نه چنین است كه در اینجا تظاهر می نمایند از جمله می نویسند (كه اوضاع امور به عینه همان نحوی است كه مدت هشتاد سنه او از ید در ظل حكومات سابقه بودند) یعنی چنانچه در ظل سلطنت قاجاریه به بهائی ها ظلم و جور روا می دانستند در ظل حكومت و سلطنت پهلوی نیز همانطور است حال از قارئین محترم انصاف می طلبم كه آیا دوره قاجاریه با این دوره نورانی كه اهالی ایران در ظل عدالت اعلیحضرت پهلوی زندگانی دارند یكی است شما را به وجدانتان قیاس توان كرد لا و الله زهی بی انصافی است كه این دو را به دور سابق مشابه نمایند زیرا این مسئله بر هر فردی از افراد مملكت خاصه به بهائی ها پوشیده نیست كه چه مقدار امور ایرانیت تبدیل به صلح و صلاح و عدل و داد گشته و اگر احیانا در جائی آشوب و غوغائی جزئی حادث شده این نیز تصادفاتی است در هر مملكت متمدنی واقع می شود این را حمل بر غفلت و یا سوء سیاست دولت معظمه ایران تصور نتوان كرد مختصری از اوضاع امور مملكت در هفت سال قبل كه به خود بنده واقع شده معروض دارم در سنه 1299 شمسی كه بنده عازم قزوین شدم ولیعهد ایران (محمد حسن میرزای مخلوع) از دارالسلطنه تبریز از ترس و خوف شاهسون ها كه جاده عمومی را گرفته بودند بین تبریز و میانج از راه دیگری كه تقریبا بیراهه است و از دهات هشترود عبود دارد در نهایت خوف و خطر حركت به تهران نمود هكذا ولاة اموری كه به ایالت تبریز منصوب می شدند نیز از
همان راه عبور می كردند آن هم به واسطه این بود كه صولت السلطنه چار اویماق و كورانلورا كه از بلوك آذربایجان می باشند به قوه خودش امن كرده بود لهذا ولیعهد و غیر هم به امیدواری ایشان عبور و مرور از همان راه بیراهه می كردند بنده وقت مراجعت در میانج به آقا سید اسد الله سابق الذكر با غلام پست حركت كردیم كه شاید به این وسیله زودتر به تبریز برسیم علاوه از شر اشرار در تحت حمایت پست دولتی محفوظ باشیم بدبختانه دیدیم شاهسون های طاغی به پست هم اعتنائی ندارند بلكه در صدد زدن پست هستند در قریه مشهور به غریب دوست مدت دوازده روز از ترس آن قوم شرور با پست اقامت كردیم بعد از مدت مزبور مقداری ژاندارمری كه به تهران حركت داشتند وارد قریه ی مزبور شدند ما به امیدواری آنان صبح عزیمت حركت كردیم در راه نیز به مشكلات عدیده غیر از اشرار نظر به بدی راه و طرق دچار گشتیم كه جانمان در بیم هلاك بود و در تاریخ خود خواهم نوشت بالاخره وارد حاجی آقا شده به قریه ی سیسان كه عده بهائی داشت رفتیم و به محض عبور ما از محل مزبور كه به ده رسیدیم شاهسون ها ریختند تمام مكاری های راه را كه مال التجاره داشتند در جلو چشم ما غارت كردند هكذا صد و پنجاه نفر از ارامنه ی خوی و سلماس كه از همدان برگشته به تبریز عازم بودند دچار آن قوم گشته تمام اموالشان غارت شد و حتی زن های خوشگل هر چه داشتند بردند گذشته از عدم امنیت به نوعی ملوك الطوایفی در ایران حكم فرما بود كه هر كسی در دایره خویش سلطنت استقلالی داشت به ایالات دیگر سابقه ندارم ولی در آذربایجان ابتداء محافل خلخال در تصرف عشایر بود بلوك و صفحات اردبیل و سرآب و مضافاتش در تحت فرمان شاهسون ها بود در قرجه داغ امیر ارشد حكمرانی داشت
و در ماكو و صفات اطرافش اقبال السلطنه فرمانفرما بود در حدود ارومیه و اطرافش اسمعیل اقاطبل استقلال می كوفت در كردستان عشایر اكراد یاغی بودند كه عبور و مرور محال بود در دریاچه ارومیه كاظم خان نامی سر برافراشته بود در حدود مراغه و اطرافش خوانین سروری داشتند در ثغور چاردولی و افشار هكذا و جمیع طبقات مذكوره مالك الرقاب رعیت بیچاره بودند و دیناری مالیات به دولت نمی پرداختند توان گفت كه دولت را نمی شناختند در این جنجال و هیاهو اعلی جضرت پهلوی قدمی به دائره امور نهاده و تمام این اشرار را بیخ و بن كند و همه را به دولت مطیع و فرمانبردار فرموده و به اعمال پاك ثابت فرموده كه ایران خالی از مدیر و وطن مقدس بی معین نیست بلكه آنهائی كه هزار مرتبه تفوق بر طوایف مزبور داشتند نیز تابع سریر سلطنت گردیدند تا اینكه عموم ساكنین ایران به محض احساس گرمیت آفتاب امنیت كل به دعاگوئی و ثناخوانی حضرتش قیام كرده و سرپرست حقیقی نامیدند آن چنانچه اشرار و اوباش خارجی را در جای خودشان نشاندند اشرار و اراجیف داخلی را نیز اسكات فرمودند و آنهائی كه انقلابی بودند به حقوق همدیگر تجاوز داشتند قدم به زیر لحاف خود كشیده در گوشه خزیدند در این صورت این دور و كور را به دور سابق هیچ مشابهتی نیست و چنانچه حقوق ملیت بهائی ها به قول خودشان در معرض خطر بود و دائم در تحت شكنجه واقع بودند همچنان حقوق سایر ملل نیز در تزلزل بود مگر قضیه یهودی های تهران كه در سنه 1301 واقع گردید از خاطر فراموش شده كه چه انقلابی برپا شد و چه اضطرابی احداث گردید حالا بهائی ها كل در نهایت
امنیت هستند منتها مسلمانان نظر به شرایع اسلامی اجتناب را واجب می دانند زیرادر قرآن اسلامیان مشركین را نجس می فرمایند انما المشركون نجس و چون بهائی ها نیز چنانچه قبلا ثابت شده باب و بها را خدا دانسته و به خدای غیب شریك كرده اند لهذا مشركند و به موجب اوامر اسلام اجتناب لازم است در این صورت می گویند به حمام ما وارد نشوید زیرا ملاقات شما با رطوبت حرام است و در مغازه های سلمانی ما داخل نگردید و یا اسباب تشییع ما مرده های خود را به قبرستان نبرید زیرا مردارید و نجس و الا كدام حقوق عادله شان را ضایع كرده اند كه این داد و بیداد را می كنند

باری این القائات كذب و دروغشان ثابت شد كه اساس ندارد و اوضاع امور از دوره قاجاریه است در جمله دوم و سیم عریضه مزبور اخلاق بهائیان را خوش به قلمداده و تابع قانون مملكتی می شمارند ما مختصری از اخلاق عملی و رفتاری بهائیان بعدا خواهیم نوشت و مخالفت قانون را هم ثابت خواهیم كرد از جمله قوانین مملكت ایران این است كتب و اشائی كه از خارج وارد ایران می شود آن هائی كه بر ضد اسلامیت است و سبب بد اخلاقی نفوس می شود باید مانع شد زیرا عرض شد ایرانیان در تحت قانون اسلامیت مشی دارند و حكم اسلامیت نیز باید از طرف ولاة امور مجری گردد به كرات در این ماده مخالفت كرده و كتبی از خارج خواسته اند وارد نمایند در بنادر به موجب قانون ضبط و مقداری توقیف و مقداری غرق به دریا و مقداری را سوزانده اند بهائی ها داد و فریاد به آسمان بلند كرده اند و همواره كوشش می كنند كه مباشرت و ریاست پست را به دست بگیرند تا بتوانند كتب را به طور قاچاق وارد كنند و بعدا در این خصوص شرحی درج خواهد شد و نیز مخالفت
قانونی از این بالاتر نیست كه در مقابل پارلمان محفل روحانی و در مقابل عدلیه محفل اصلاح دارند و از این راه خیانت هائی متصدی می شوند كه اكنون مجال ذكرشان نیست

از جملات دیگر عریضه مزبور این است كه (نتوان ثابت كرد وقتی بر ضد حكومت شورشی نموده باشند) الحمد لله این مسئله نیز ثابت شده كه در دور سابق آن طور جسورانه به سلطنت شورش كرده اند و در تاریخ مضبوط است در دور حالیه نیز زیر گوش القائاتی می كنند كه از آن هم مقداری درج شد بلكه در گوشه و كنار علنا اگر دسترس داشته باشند انقلاباتی بر پا می كنند چنانكه شرحی از طغیان حاجی قاسم آقا مبلغ بهائی در حدود طالش شنیده شده كه از مواظبت دولت به سزای خود رسید

اكنون مقداری نیز از جملات عریضه ی مزبور كه كلمات تهدید و تخویف را داراست و خوخ می كنند درج شود كه قارئین ملاحظه نمایند كه حضرات به چه شكل های غریب و عجیب خود نمائی می كنند قولهم (چنانچه در ایران در اكثر بلدان بهائیان به قوه كلمة الله و روحانیت به كلماتی حائزند كه كشته شوند مقاومت را جایز ندانند و در صدد انتقام بر نیایند گمان نرود كه این تسلیم و رضا منبعث از خوف و ضعف است بلكه جان و مال و هستی خویش را از اثر تربیت و تعالیم تسلیم حق نموده اند) [2] .

ایضا جمله ی نیز متعاقب این مطالب تهدیدیه تطمیع كرده و وعد و وعید می دهند كه یكی از آن ها سابقه ندارد زیرا سی سال است
عباس افندی نوشته كه عن قریب برادران شما را از اروپا و آمریكا بیایند الی آخر و تازه معلوم شده كه گوسفندان بها برادرانی در اروپا ندارند كه بیایند یا نیایند یكی از بهائیان مقیم قزوین كه به مراغه آمده بود عنوان كرد كه در این اواخر در تهران مجلسی بر علیه اعلیحضرت منعقد شده بود كه كل دستگیر گشتند از جمله میزبان آن مجلس با دو نفر عضو دیگرش بهائی بوده كه بدین جهت آن ها را حكم اخراج و اعدام صادر گشته معلوم نیست كه كار بكجا منجر شده ولی همین قدر هست كه دیگر اعلیحضرت ازاین قوم مظنون گشته و حتی المقدور اشخاصی كه از این ها در نظامیه و غیره هم هستند كم كم بیرونشان می كنند حتی یك نفر (ش علانی) در مالیه لشكری بود اخیرا تبدیل به كشوری گشته [3] باید شب و روز شكر باری تعالی را به جا آریم كه خداوند سریر سلطنت هفت هزار ساله ی ایران را به وجود شخصی كافی و مجد و ساعی در امور مملكت مزین فرموده و كل ساكنین مملكت در ظل رایت امن و امانش آسایش و راحتی دارند لسان از شكرش عاجز و قلم از بیانش قاصر است و امید است این جزئیات هم اصلاح شود

ایضا یك نفر بهائی نیز درین باب سال گذشته خرید و فروش اسلحه می كرد در صورتی كه غدغن اكید بود آن هم به اكراد بالاخره قضیه كشف شد گرفتار گردید مدتی در تبریز بود باز رهائی یافت ولی از اداره مالیه معزول شد مقصود ما از تحریر این كتاب توهین به نفسی مخصوص نیست بلكه كلیه بی حقیقتی بهائیت و زعمای او را مكشوف می داریم و اگر بخواهیم بر اتباع بپردازیم مطلب دراز شده
و عنوان به دست بهائی ها خواهیم داد كه فورا قول بها را شاهد بیاورند (كه اگر نفسی بخواهد اعمال و افعال عباد را میزان معرفت رب العزة قرار بدهد هرگز به رضوان معرفت الهیه فائز نشده و نخواهد شد) و ضمنا خاطر نشان خواهند كرد كه از نفوسی بد اخلاق در اسلام و سایر مذاهب نیز موجود است و بد اخلاقی نفوس سبب بطلان دینی نخواهد شد در این موقع جواب های شافی و كافی زیاد است كه مجملی در این كتاب ذكر شده اما نظر به اینكه در اذهان به واسطه ی القائات جماعت بعضی بهائیان را امین فرض كرده اند و در الواحات عدیده چنانچه قبلا ذكر شد می نویسد (الحمد لله احبای الهی همه وقت در ترقی دین و دولت می كوشند و خیرخواه سر بر سلطنت می باشند و در امور سیاسیه مداخله ندارند و در نهایت صداقت و امانت عند الخلق مشهورند)! لهذا برای ما لازم است كه خلاف تصورات آنان را ثابت نمائیم در اینكه این ها هیچ وقت خیرخواه ملك و ملت نیستند و همیشه مترصد فرصتی می باشند كه به جهت نفع خودشان ضرری به مملكت و دولت برسانند و چنانچه در چند جا مشهود گشته و امتحان داده اند و مدارك صحیحه موجود شكی نمانده از رفتار و كردارشان شمه ای در كشف الحیل درج شده كه به چه دسایس و حیلی به اسم كمپانی و شركت متحده و شركت نونهالان پول مردم را جمع و جمعی را فلك زده كرده و می نمایند و الحق حضرت آیتی را حقی عظیم بر این ملت است. كه به تألیف این كتاب مهم پرده از كار این شیاطین برداشته ملت را بیدار كردند

[1] مقوصد محب السلطان است كه بر اثر بهائيت و نشر آثار ميشومه ايشان مصادر امور ناچار شدند كه او را از نظميه اخراج كنند و اينك با منطبعه قاچاق سنگي به همان نشريات مشغول است.

[2] خدا را به شهادت مي طلبم كه اگر از خوف نبود از هيچ شفاعت و عداوتي فرو گذار نمي كرد از چنانكه به كرات به تجربه رسيده.

[3] افسوس كه وزير پست او را نمي شناسد و يا مي شناسد و....